جدول جو
جدول جو

معنی کند و کوب - جستجوی لغت در جدول جو

کند و کوب
کندن و کوبیدن، آشوب، تشویش، اضطراب، برای مثال نه گفت اندر او کار کردی نه چوب / شب و روز از او خانه در کند و کوب (سعدی۱ - ۱۲۴)
تصویری از کند و کوب
تصویر کند و کوب
فرهنگ فارسی عمید
کند و کوب
کنایه از تشویش و بی قراری
تصویری از کند و کوب
تصویر کند و کوب
فرهنگ لغت هوشیار
کند و کوب
((کَ دُ))
اضطراب، تشویش، آشوب
تصویری از کند و کوب
تصویر کند و کوب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کند و کاو
تصویر کند و کاو
کنایه از کندن و کاویدن، کنایه از تفحص، تجسس
فرهنگ فارسی عمید
(کَ دُ)
کنایه از تشویش و بی قراری. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اضطراب و بی قراری. (فرهنگ رشیدی). کندن و کوفتن. (فرهنگ عامیانه جمالزداه) :
نه گفت اندر او کار کردی نه چوب
شب و روز از او خانه در کندوکوب.
سعدی.
در آن جماعت بی عاقبت در کندوکوب و رفت وروب آن ساحت دلپذیر تقصیر نکرده. (مجمل التواریخ گلستانه).
نشیند چو بر زانوی کندوکوب
فتد کوه پهلوی پوسیده چوب.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
اضطراب تشویش آشوب: نه گفت اندر و کار کردی نه چوب شب و روز از و خانه در کندو کوب. (بوستان سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کندو کو
تصویر کندو کو
تفحص تجسس، سعی کوشش
فرهنگ لغت هوشیار